جدول جو
جدول جو

معنی منی انداز - جستجوی لغت در جدول جو

منی انداز(نَ / نِ)
اندازندۀ منی که آب مرد و زن باشد، دوراندازندۀ کبر و خودپسندی. روی برگرداننده از خودخواهی و عجب:
منی انداز باش چون مردان
گر نه ای زن، منی پذیر مباش.
سنائی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طنین انداز
تصویر طنین انداز
ویژگی آنچه ایجاد طنین می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمند انداز
تصویر کمند انداز
کسی که کمند به کار ببرد، اندازندۀ کمند، کمندافکن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
اندازندۀ مین، نوعی سلاح جنگی که مین پرتاب میکند. رجوع به مین شود.
- کشتی مین انداز، نوعی کشتی جنگی که دارای دستگاه رهاکننده مین در دریا است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قماشی که برای احترام بزیر پای بزرگان اندازند. هدیه ای که عروس را گاه درآمدن ب خانه دامادپیش کشند از اسب و جامه و چیزهای دیگر:
بپای انداز حمدت کارجمند است
زبان تا دل پرند اندر پرند است.
نوعی خبوشانی.
نیست معلوم صراطت بجز از پای انداز
چون قیامت که بود برهنگی بر تن زار.
نظام قاری.
سرم جز رخت پای انداز و جیب خلعت تشریف
دری دیگر نمیداند رهی دیگر نمیگیرد.
نظام قاری (دیوان البسه).
رجوع به پاانداز شود
لغت نامه دهخدا
(مُ اَ)
ناجاویده فروبردن لقمۀکلان را به حلق که آن را به عربی بلع گویند، و این کنایه از شخصی است که دندانهایش ریخته باشد. (از آنندراج). عمل فروبردن و در حلق انداختن و بلعیدن. (ناظم الاطباء) :
مرغ را با دو پنجه چون شهباز
داشت چندانکه کرد مرغ انداز.
میریحیی شیرازی (از آنندراج).
می تواند کرد مرغ انداز یکجا فیل را
دانه ای هر کس تناول کرد از خوان طمع.
محمدحسین شهرت (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
در شاهد زیر ظاهراً به معنی نیمه تمام و اندک و مختصر آمده است:
یکی صید رهائی دشمنم آتش عنانی کو
که در قید کمند آرد به سعی نیم اندازم.
طالب (از بهارعجم و آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بند انداز
تصویر بند انداز
زنی که با بند موی صورت زنان را در آورد سلمانی زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای انداز
تصویر پای انداز
پارچه ای که برای احترام به زیر پای بزرگان پهن کنند
فرهنگ لغت هوشیار
سنگ انداختن، انداختن (مطلقا)، کسی که با فلاخن سنگ اندازد، قلاب سنگ فلاخن، سوراخهایی که در زیر کنگره های دیوار قلعه میساختند تا چون دشمن نزدیک آید سنگ و خاک و آتش و غیره بر سرش ریزند، کسی که شب و روز شراب نوشد دایم الخمر، جشنی که در آخر ماه شعبان بر پا میداشتند و بسیر و گشت می پرداختند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنین انداز
تصویر طنین انداز
ور انداز آن که تولید طنین کند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه کمند را برای اسیر کردن دشمن یا صید حیوان بسوی او بیندازد کمند افکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنگ انداز
تصویر چنگ انداز
متجاوز
فرهنگ واژه فارسی سره
سنگ افکن، کلوخ انداز، محل پرتاب سنگ (در دژها و قلعه ها) ، سنگ رس (مسافت) ، مانع تراش، جشن آخر ماه شعبان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زن آرایشگر، مشاطه
فرهنگ گویش مازندرانی